قسمت اول :
در فراق سوختن عزیز

سلام

می خوام از تجربه ای که داشتم برای شما در میان بگذارم تا شاید کمک کند به کسانی عزیزی را از دست داده اند.
خاطراتم را می تونم از سن چهار سالگی بیاد بیاورم. اما نه صد در صد. در خانواده ای متولد و بزرگ شده بودم که همه سن شان از 32 سال به بالا بزرگتر بود. به عمه ام طلعت خدا بیامرز به شدت وابسته شده بودم. هر چه از خوبی های این دختر بیان کنم کم نوشته ام که در حق من انجام داده بود. دختر بود هرگز ازدواج نکرده بود اما از یک مادر بیشتر تجربه و آگاهی داشت. وابستگی من به او فراتر از حد ممکن بود. از مدرسه به خانه برگشتم به من دروغ گفتند که طبق معمول حالش بهم خورده است در بیمارستان بستری است. بدترین لحظه بود برای من که به من گفتند عمه ام آسمانی شده است دیگر بر نمی گردد خانه. من آن زمان هیچ نمی دانستم از مرگ و تولد. شوک عظیم به من وارد شد که 22 سال تمام همراه من بود.

در سن 13 سالگی دقیق نمی دانم اول عموی من فوت کرد یا پدر بزرگم. جسد را از نزدیک دیدم بی آنکه ترس در چهره شان باشد خندان دنیا ترک کرده بودند از آن به بعد به دنبال معنا مرگ و تولد رفتم و تحقیق کردم به جاهای خیلی خوبی رسیدم خلاصه توضیح می نویسم از تعریف تولد تا مرگ.
1-تعریف مرگ تا تولد:
" خداوند با هدف مشخص آدم را روی کره خاکی می گذارد با مدت زمانی که خودش می داند تا ماموریتش را انجام دهد وقتی به پایان رسید خدا به فرشته عزرائیل دستور می دهد بنده اش را به آسمان ببرد از روی زمین آن هم فقط روحش را. ما تک تک انسان ها مامورانی هستیم در روی کره خاکی و امانتی هستیم در کنار دیگران به عنوان هدیه به مدت زمانی که خدا خودش می داند و هیچ انسانی از آن خبر ندارد. در مدت زمانی که خدا مشخص کرده در روی زمین هستیم باید با درست رفتار کردن، گفتار درست و عمل سالم و صالح ذخیره کنیم ببریم آخرت"
2-هدف از تولد و مرگ چیست:
خداوند به تمام آدم ها اثبات کند وجود دارد و آنقدر قدرت دارد که می تواند به وجود آورد و می تواند جان را از آدمی بگیرد.
3- چرا هنگام تولد لخت به دنیا می آید آدم و چرا لخت از دنیا می رود؟
" چون از یک خون بسیار کثیف متولد می شویم در رحم به بنام زن که مادر ما است. از حیات مادر استفاده می کنیم از طریق بندنافی که به ما وصل بوده است. به نه ماهگی رسیدیم به دنیا می آییم بعد از رشد کردن کامل.
" آدم ها تا زنده هستند از امانتی که خدا در اختیارشان قرار داده درست استفاده کنند درست ماموریت خود را انجام دهند. هنگامی که می خواهند دنیا ترک کنند حق ندارند هیچ دارایی نقدی و غیر نقدی با خود ببرند چون تعلق به زمین دارد نه آسمان. بالاتر از خدا کسی وجود ندارد. آنان که مسلمان و یا مسیحی هستند با لباس که در زیر خاک می روند باز در زیر خاک می ماند فقط جسمشان اما اصل روح است که به آسمان می رود.

خداوند آنقدر قادر است که تمام اعضا بدن متلاشی شده و سخته شده و در دریا ریخته شده را می تواند جمع آوری کند بدون اینکه اشتباه کند مال کدام بنده اش است.

نکته بسیار مهم :
چرا من شبنم شانی زاده اصلی 24یا 22 سال در شوک مرگ عمه ام طلعت قرار داشتم؟
چون نمی خواستم خودم ، خودم رها کنم از جسمی که در زیر خروار خاک است، گیر کرده بودم تو گذشته چون خوب بود نمی خواستم از آن جدا بشم چرا که فکر می کردم عمه ام از من دلخور می شود، تنها می شودف احساس گناه کردن به من دست می داد.

دیشب تا صبح اتفاق خیلی خوب افتاد در زندگی من. چون خودم خواستم از هرچه در گذشته من رخ داده چه تلخ چه شیرین خودم رها کنیم تا به ماموریتی که خدا به من داده در روی زمین درست انجام بدم.عدم پذیرش من از جدا شدن از گذشته حتی سال ها من عقب انداخت. نتوانستم به خوبی ماموریتی که در روی زمین دارم انجام بدم.
خدا به من تن سالم داده بود به خوبی ازش من "شبنم شانی زاده اصلی" محافظت نکردم تنم بیمار کردم. وقتی من به وجودم اهمیت ندادم بیمارش کردم دیگران مقصر می دانستم چرا به من توهین می کنند بیماری ام توی سر من می زنند.

تا برای خودم وقت نمی گذاشتم درست فکر نمی کردم اتفاق خوش برای من رخ نمی داد. انقلاب مثبت در وجود من رخ نمی داد. از این به بعد تمام بیماری ام از وجودم خارج خواهد شد که خبر آن را هم به شما خواهم داد.


"شبنم شانی زاده اصلی"

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.