من آن سخت تر از جسم سخت
چه دیر عاشقت شدم
رفتی
سوختم و خاکستر شدم
بی دود
شکستم
بی صدا
تو بذر عشق  را  در  وجودم  پاشیدی
چرا رفتی؟
من یک تنه بی تو دارم آب یاری می کنم
وجودت در وجودم جوانه زد
اعماق وجودم وجودت را احساس کرد
هر ثانیه با یادتم
فغان می کنی در اشعارت
از بودنم با کسی دیگر سر می دهی
فغان تو در شعرهایت
اسیدی ست در جانم
چرا قرآن نمی دهد هیچ جوابی؟
من نمی خواهم
وارد کنم کسی را در وجودم
پرورشش دهم در وجودم
تنها تو هستی جان یار من
تو را قبول کردم با خوبی ها و بدی هایت
حضرت علی علیه السلام و بی بی فاطمه الزهرا سلام الله علیها را می شناسی؟
آن ها هستند الگوی در زندگی من
تو به امام رضا اعتقاد راسخ داشتی
من به امام رضا اعتقاد راسخ داشتم
توسل کردم به امام رضا علیه السلام
نذر جفت کبوتر کرده بودم
به اعتقاد مشترکمان
تا یک جفت پر دهیم در حرمش من و تو باهم
چرا آزاد نکرد وجود تو را از غم و ماتم؟
توسل به حضرت علی علیه السلام کردم
تا قرار گیرم در راه عدالت
چرا در ابتدا من شکستم؟
وقتی نمی توانم به تو اثبات کنم
وقتی صدایم نمی رسد به خدا
وقتی نمی توانم تو را از خدا بگیرم هدیه به رسم امانت
چگونه می توانم دفاع کنم از حق دیگران
جان یار من
خدا را بار ها صدا کردم
زودتر از تو جان دهم
تا نبینم جای خالی تو را
زندگی نکنم روزهای بی تو را
تو هدیه الهی هستی
مالک تو خداست
می دانم سخت است برای تو
کفن کردنم را با دستانت
سپردن جسم بی جانم را در خاک
باورت نمی شود
در دنیا زندگی کردن بی تو را نمی خواهم من
آری من
خودخواهم
مغرورم


"شبنم شانی زاده اصلی"

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.