من مسافرم

امسال نطلبیدنم من مسافرم
امسال نطلبیدنم
آتشی افکندند بر دلم
من مسافرم
من مسافرم نمی دانم تا کی در سفرم
کربلایی ام کن تا از دنیا دل بکنم
چشمم سال هاست دوخته بر در است
با خود می گویم حتما الان دعوتنامه می آید از حرمت
حرمتم شکسته شد
جگر سوخته شد
وجودم خاکستر شد
باز چشمم به در است
دل نمی خواهد از دنیا دل بکند


شاعر شبنم شانی زاده اصلی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.