کمتر از حال تو نیست حالم

جانیارم
فغان سر نده در شعرهایت
نیستم کنار تو
کمتر از حال تو نیست حالم
شعر هایمان تکراری شد
اتش وجودمان شعله ورتر شد
آری ز حالت نیستم بی خبر
می چرخم هر روز در شعرهایت
می شکنم هر بار در درونم بی صدا
این دیگر دروغ نیست
من شکستم
بشکن غرور مرد بودنت را
بیرون بکش خود را از اسارت مرد بودن
مرا صدا کن
تا صد قدم آیم سویت
من تو را خواستم
تا آخر عمر خواهم ماند پای حرفم
خدا کند زودتر از تو جان دهم
تا بار دوم نبینم دوری ات را
بی تو کارم تمام نیست
بی تو توی سیاهی زندگی خواهم کرد تا آخر عمر

"شبنم شانی زاده اصلی"

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.